فرهنگ ستـــــــــــوده
محمدنبي عظيمي محمدنبي عظيمي

درحاشیهء گزینش رییس وهیأت رهبری شــــورای

اروپایی نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان

 

 چند روز پیش که ازسفردورودرازی برگشتم و بار دیگر دسترسی یافتم به انترنت، خبرتازه یی در تارنمای فخیم " مشعل " خواندم ، خبری که برای تمام کسانی که روز گاری عضو حزب دیموکراتیک خلق افغانستان بودند، می توانست زیاد جالب وحتا حیرت برانگیز باشد. آخر، گپ از انتخابات بود، از گزینش وتعویض رهبری اروپایی نهضت فراگیر برای یک دورهء یک سالهء دیگر. عجیب بود، یکی ازبزرگواران ما داوطلبانه کرسی جادویی رهبری را ترک می گوید ، دیگری با رای سری ومستقیم و گرفتن اکثریت آراء به این مقام فخیم تکیه می زند وسومی بدون آن که خم بر ابرو بیاورد و آب از آب تکان بخورد ، با پیشانی باز شکستش را می پذیرید واز فرهنگ والایش که یکی ازویژه گی های نیکوی عصر پسا مدرن است ، خبر می دهد. 

 

و اما چرا عجیب وحیرت برانگیز؟

    

راستش با خواندن این خبر خاطره های سال ها پیش درذهنم قد برافراشت وزنده شد و به یادم آمد که برخی از رهبران ما چگونه با حربهء سانترالیسم دیموکراتیک و انضباط ودسپلین حزبی  دودستی چوکی رهبری را چسپیده بودند ونمی گذاشتند تا دموکراسی حزبی درحزب ما تعمیم بیابد و استعداد های جوان ودارای توانایی های فراوان ومتعهد به آرمان های والای زحمتکشان کشور شگوفا شوند وبه جای آنان  سکان رهبری را دردست بگیرند.

 

آری درآن روزان وشبان تیره که دنباله روی از الگوهای دیگران وآیات منزل دانستن مشوره ها ورهنمود های دایه گان مهربانتر از مادر ، ملاک وطنپرستی و حزبی بودن شمرده می شد، اصول تشکیلاتی مان نیز از این شیوه های مستبدانه رنج می برد وزبان کسانی را که می بایست به کاندیدان دلخواه ومستحق در پست های پیشنهاد شده رای می دادند، می بست.

 

 دراین شکی نبود که آن رهبران درمواردی مکانیسم دموکراسی ومرکزیت را به نحو اصولی ودرست آن مطرح نموده  و استدلال می کردند که درصورت تأمین این اصل زرین ، رابطهء دیالکتیکی درحزب میان رده های " بالا " و " پایین " وجود داشته می باشد. آن ها می گفتند که " بالا" باید از "پایین" الهام بگیرد وبعد سیاست خود را براساس آن تنظیم کرده و سرانجام توده های حزبی را درجریان قضایای درون حزبی قرار دهند. اما غالباً این ها بهانه یی بود برای خودسری وخود رایی مرکزیت  وپامال نمودن حقوق دموکراتیک اعضاء. درحالی که می دانیم دریک حزب زنده اعضاء حق وحتا وظیفه دارند که از تمام جریانات درونی حزب مطلع شوند، در آن قضایا به صورت پیوسته دخالت کنند و نظریات شان را در پیوست با حوادث حزبی بگویند وبنویسند.

 

 طبیعی است که اگرچنین نباشد، ودموکراسی حزبی به صورت مکانیکی درک شود، درآن صورت دموکراسی مطلقاً نقض شده و ستاد رهبری حزبی به یک قرارگاه فرماندهی نظامی خودسر وخود رای وخود خواه تبدیل می شود. آری چنین بود برخورد خودخواهانه وجابرانهء برخی از رهبران حزب ما در رابطه با مسأله دموکراسی درون حزبی. آخرمگر همهء ما شاهد نیستیم که چگونه هنگامی که حفیظ الله امین درنتیجه ء یک کودتای خونین قدرت را به دست گرفت حتا حق سخن گفتن واظهار نظررابرای اعضای بیروی سیاسی حزب نداد، چه رسد به کادرها ورده های پایینی حزب ؟ و اعضای بیوروی سیاسی حزب نیز که درک بورو کراتیکی از حزب ویا انضباط حزبی و مصلحت های حزبی داشتند بدون حتا یک نظر مخالف، نامبرده را به حیث منشی عمومی حزب انتخاب کردند . به همین گونه پلینوم هژدهم کمیته مرکزی حزب مان را به خاطرآوریم وآن هنگامی را که جا به جایی دیگری درسطح رهبری حزب صورت گرفت،چگونه حق سخن زدن به کسی داده نشد ودوسه رفیقی هم که چند کلمه یی گفتند، چگونه تا اخیر مورد پیگرد و بی مهری قرار گرفتند و به نام مخالفین پلینوم هژده  نامیده شدند.

 

  باری ، من در حالی که شکستن این سد سکندر را در حزب محبوب مان به فال نیک می گیرم و برای رفیق گرامی احمد شاه سرخابی پیروزی و بهروزی می طلبم ، امیدوارم که این شیوه به حیث یکی از سنت های پایدار در نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان تبدیل گردیده ونهادینه شود. بگذاررهبران نهضت  به جای دست وپا زدن در لجنزار وگنداب خود خواهی ها و خود بزرگ بینی ها وچوکی پرستی ها ومیراث طلبی ها  به دریا های زلال و شفافی پارو بزنند که سرانجام به وادی حقیقت  وسرزمین خورشید می پیوندند. 

 

تاشکند: سنبله 1386


September 8th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات